به نام نامي الله
نام داستان :سَلسال(آب گوارا)
نويسنده:helia.z
ژانر:تخيلي_عاشقانه
هدف:به قلم کشيدن تخيلات و افکارم!
ساعات پارت گذاري: نامعلوم
خلاصه: جاودانگي، تمنا و استدعاي ديرينه ي تمامي مخلوقات است. در اين چند سالي که هستي براي من به ارمغان آورده است، يافته ام که تو با من ناميرا ميشوي. فريبت را نميخورم! آسودهانديش باش، زيرا اين هوس را با خود به گور ميبري! شرافتم اذن اين را نميدهد که حتي لحظه اي بيشتر به زيستن ادامه دهي! نميتوانم شاهد به آتشکشيدن پارهاي از وجودم باشم و سکوت کنم. من از جنس آبم! به پا ميخيزم که مانعت باشم.
دانلود داستان تدريس دلبري نودهشتيا
داستان مِرآت سِحر?? | eli.b کاربر انجمن نودهشتيا
داستان کوتاه چيترا/ زهرا رمضاني کاربر انجمن نودهشتيا
داستان ژاکلين هود، دزدِ شريف! | tragedy کاربر انجمن نودهشتيا
دانلود داستان يورا بالرين آبي نودهشتيا
داستان ,helia ,سلسال ,لحظه ,حتي ,نميدهد ,بيشتر به ,به زيستن ,اي بيشتر ,لحظه اي ,که حتي
درباره این سایت